دو سه روز پیش یکی از مجریان معروف تلویزیونهای لس آنجلسی با من تماس گرفت و حال و احوال ما را پس از مدتها پرسید و گفت:
«امید جان خیلی دوست دارم شما را در برنامه هایم دعوت کنم، اما باور کن به جان بچه ام جراتش را ندارم، آخه میدانی خیلی دشمن داری دعوتت کنم پس از برنامه کلی فحش میخورم اونم از نوع ناموسیش 🙂
باور کن در ظرف 30 سالی که در خارج هستم هیچ کس را مانند تو ندیدم که بهش اینقدر حساس باشند و این همه دشمن داشته باشد، اما خدایش برنامه ها و فعالیتهایت حقه حقه»
منم به ایشان در پاسخ گفتم:
«استاد ارجمند شما 30 ساله در جلوی تلویزیون مدعی هستی برای آزادی ایران در برابر جمهوی اسلامی مبارزه میکنی آنوقت بنا بر گفته خودت اینجانب بر حقم و دشمنان داخلی ام از روی حسادت بهم حمله میکنند، و تو میترسی منو در برنامه ات دعوت کنی چون بهت فحش میدهند :] بعد در جلوی تلویزیون میگویی برای حقیقت جانت را میدهی :] »
نیتجه:
دوستان عزیزم هر چند اینجانب نیازی به تریبونها رسانه ها ندارم و با وجود شما عزیزان صدایم از خیلی رسانه های پر مدعا رساتر شده است اما حال روز ما اینست که طرف بابت اینکه فحش نخورد از حق میترسد دفاع کند بعد مدعی میشود برای حق جانش را میدهد
حالم برهم میخورد از این همه ظاهر سازی و دروغ
امید دانا
درود بر شما امید عزیز
امید عزیز دوست سابق ما دودوزه http://dodoozeh.blogspot.com چون کینه شدیدی از شما به دل گرفته با شناسه کاربری https://www.balatarin.com/users/partab06 و با گذاشتن کامنت به لهجه اصفهانی، بعضی وقت ها میاد بهت توهین میکنه, خواستم که در جریان باشی.
سپاس از مهر شما