دوستان این نوشته صرفا جهت درد دل نگاشته شده
دروغ نگویم برخی زمانها زندان جمهوری اسلامی با تمام رنجهایش خیلی بهتر از سر کله زدن با یک مشت انسان دوزاری و بی ریشه بود که پس از آن همه زحمت و مبارزه ای که کردی و جوانیت را گذاشتی و رنج زندان را کشیدی، به راحتی آب خوردن به خودشان اجازه میدهند قضاوتت کنند!!
بلانسبت دوستان عزیزم اما در اروپا با چنان جانورانی روبرو شدم که برخی زمانها به خودم میگویم صد رحمت به زندان جمهوری اسلامی حداقل میدانستی بازجویت دشمنت است و اگر شکنجت میکنم و به بهت فحاشی میکنه 4 کلاس سواد داره و خبر داری از جانت چه میخواهد!
اما در این اروپا به ویژه شهر استکهلم در 2 سال گذشته با چنان دیوزگانی روبرو شدم که همچنان فکر میکنم در کابوسی وحشتناک هستم، با انسانهای دورویی بر خورد کردم، که تا من را میدیدند کلی قربان صدقه میرفتند و اظهار میکردند سیاسی هستند اما به محض دریافت اقامت فیس بوکشان را میبستند و یا ما را بلاک میکردند و در خیابان هم ما را میبینند گویی ارث پدر نداشته شان را طلب دارند.
و یا به عده ای دیگر برخورد کردم، که نمیداستند «پادشاه فقید» پسر هم داشته و دو روز با ما نشست و برخاست داشتند و با وقاحت برای لقمه ای نان به دستور یک اکثریتی بی ریشه، هر آنچه لایق خود و خانواده شان بود در فضای مجازی نثار من کردند!
و یا برخی دیگر که تا همین چند وقت پیش پرچم قرمز جریانات چپ را در دستشان گرفته و در تظاهراتها برافراشته میکردند بیکباره هوادار پادشاهی شده و من را محکوم میکردند که دارم آبروی پادشاهی خواهان را میبرم و پس اندک زمانی کار سیاسی دلشان را زد و هم اکنون دیگر فعالیت نمیکنند.
و یا عده ای متوهم که خیال میکنند 12 سال دارند کار سیاسی میکنند و با وقاحت در روز 22 بهمن آمدند تظاهرات چند جوان تازه نفس را دزدیدند و دیگری که خانومی بود که خیلی ادعا میکردبرای اتحاد مبارزه میکند، رسما نشان داد عقده مجری گری دارد و بس!
و یا عده ای دیگر که تنها و تنها در اسکایپ و یا جلسات سیاسی خیلی مدعی هستند اما در عمل پوچ بودند و توانایی هیچکاری را نداشتند و حاضر هم نبودند به امثالی مانند من که توانایی مبارزاتی داریم بدون هیچ چشمداشتی یاری رسانند.
و یا یک بیمار روانی به نام «نوید آزادی» که به دستور اربابانش دو سال میشود شعور شنونده خودش را به بازی گرفته و دائم در رادیو سخیفتش به اینجانب توهین میکند و در آخر هم وقتی من را در خیابان دید جلوی همسرم به مانند یک حیوان وحشی حمله ور شد، که پس از گذشت چند ماه باورم نمیشود کسی که سه دهه در سوئد زندگی کرده باشد و تا این حد نفهم تشریف داشته باشد!
و یا یک خانوم دیگر که نخست قربان صدقه ما رفت و بعد گفت ما جاسوسیم و دوباره ما را در پاریس دید قربان صدقه ما رفت و بخاطر ما برای همایش هلند هم آمد و پس از آن دوباره میفرمایند ما جاسوس هستیم و خود بیمارش هم نمیداند چه میگوید و یا چه میخواهد و تازگی هم با چند متوهم بدتر از خودش جرقه زدند و یک سازمان کارتونی را برپا نمودند!!
و یا یک انسان کودن دیگر که به عنوان دوست نزدیک خودش را به من نزدیک کرد و بخاطر یک خانوم که بیش از سه بار ازدواج کرده با من دشمنی پیشه کرد و از آن پس توهم زده که یک فعال سیاسی هست و یک دور کامل به سازمانهای سیاسی زده و تازگی هم شنیدم وارد یک انجمن دینی و مذهبی شده!!
شوربختانه وقتی این متوهمین به تور همدیگر میخورند جرقه هم میزنند و هر چه اتهام ناروا باشد نثارت میکنند، از این دست انسانها را در دو سال گذشته بیشمار دیدم! که قلمم توانایی توضیح همه را ندارد و از حوصله این درد و دل خارج میباشد، اما شما بگوید آیا حق ندارم امروز بگویم دلم، همان زندان اوین جمهوری اسلامی را میخواهد!!
امید دانا