در تبعید به یاد میهن

ذ_First_Frame

یکسال می گذرد، امروز درست یکسال می شود که از مام میهن دل بریدم. هنوز باورم نمی شود. مانند گلی که از ساقه کنده شود و ریشه اش را در خاک جاگذاشته باشد. آخر، من آنجا ریشه در خاکم…

آن روزها را هرگز فراموش نمی کنم. روزهای بازجویی و هر روز پاسخ پس دادنها… آنهم برای چه؟ برای اینکه همسرم فعالیت سیاسی داشت!!! من بخاطر کردارهای کس دیگری باید پاسخ پس میدادم!!! نمی توانستم دل ببرم و از مام میهن جدا شوم. ولی، «نه پای رفتن بود و نه جای ماندن…»

هنوز هم هر شب بدون استثناء خواب ایران را می بینم. هنوز هم مکان همه خوابهایم ایران است. آخر چرا؟ من که عاشق آن آب و خاک بودم. چرا باید شبانه از دل کوه، در آن شب مهتابی، کوچ کنم؟ خود تبعیدی! آری، خود تبعیدی! ولی، من چه تقصیری داشتم که از آغوش مام میهن اینگونه جدا شوم؟ غرق در گریه ام و نمی دانم چه می نویسم….

در آن نفس که بمیرم، در آرزوی تو باشم…

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم…

آری، همه آرزویم دوباره دیدن توست، ای خاک پاک اهورایی…

نوروزت را در کنار آرامگاه پدرمان کوروش هرگز فراموش نمی کنم، گهنبار تابستانی ات را در آتشکده آذرگشسپ هر گز فراموش نمی کنم، هوای مرطوب شمالت را هرگز فراموش نمی کنم، هوای داغ کویرت را هرگز فراموش نمی کنم، آن راه طولانی و جاده خاکی پیر نارستونه ات را در آفتاب سوزان هرگز فراموش نمی کنم، آرامگاه فردوسی و خیامت را هرگز فراموش نمی کنم…. جای جای خاک پاکت را می بوسم و بر چشم می گذارم، ای خاک اهورایی من…

تنها آرزویم بار دیگر دیدن و بوسه زدن بر خاک پاک توست. تو پاینده بمانی و سرفراز، من فراغت را تاب می آورم…

تفالی به رند شیراز می زنم، او که مانند من پناه به پیر مغان برده بود. از زبان او می خوانم…

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟

پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود؟

یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند

گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟

آخر ای خاتم جمشید همایون آثار

گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود؟

زاهد شهر چو مهر ملک و شحنه گزید

من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود؟

عقلم از خانه به دررفت و گر می این است

دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود؟

من که در کوی بتان منزل و ماوی دارم

گر دهی جای به فردوس برینم چه شود؟

.

نگارنده: نازنین زرین کلاه

 ذ_First_Frame

 

1 نظر برای “در تبعید به یاد میهن

  1. ازراهی دوروقلبی نزدیک ، ممه هاتومیبوسم . حالاوطن مگه چه گوه بازاری هست ؟ جایی که نه آزادی ای هست ونه . . . وطن آنجاست که آزادی باشد . هرجاآزادی آنجاوطن توست !

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s