بسیار با خودم کلنجار رفتم تا مطلب پیش رو را بنویسم، زیرا نوشتن اینگونه مطالب خواه یا نخواه به سود جمهوری اسلامی تمام میشود، اما به دیدگاه من ملتی که پا روی اصولش بگذارد لیاقت آزادی ندارد، و شوربختانه جمعیت قابل توجه ای از جامعه ما پا روی اصول خویش میگذارند، بنابراین من به عنوان قطره ای از این دریای بیکران جمعیت ایران تلاش دارم صف خودم را از مردمی که بامداد مرده باد میگویند و شامگاه زنده باد جدا کنم و پا روی اصول خویش نگذارم و حقیقت را هر آنچه تلخ، بیان کنم و هراسی از داوری های جامعه بی ریشه خویش نداشته باشم.
امروز داشتم سری به دوستان فیس بوکی خویش می زدم، تا ببینم چه کسانی در لیست دوستان من قرار دارند که به ناگهان متوجه شدم، عده ای از کسانی که روزگاری برای یاری رساندن به پرونده پناهندگی خویش به سراغ من آمده بودند و از من درخواست مصاحبه و کمک کرده بودند، پس از دریافت اقامت نه تنها کار سیاسی را رها کرده، بلکه با بی شرمی من را در فیس بوک بلاک نمودند.
زمانی که با اکانت همسرم به فیس بوک این اشخاص نظری اندختم، مشاهده کردم، این اشخاص سودجو حتا عکسهایی که در تظاهراتها شرکت کرده بودند و تا پیش از اقامتشان این عکسها را روزی 10 مرتبه در فیس بوکشان به اشتراک میگذاشتند، امروز همه آن فرتورها را از فیس بوک خودشان پاک کرده اند و بجای عکسهای تظاهرات های خودشان عکس گل و بلبل و دیسکوهای رفته را به نمایش گذاشته اند.
ساعتی در شوک بودم، بسیار منقلب شدم، دنیایم بسیار بد رنگ شد، دلم بدجوری شکست، یاد حرفهای برخی از این اشخاص می افتادم که پیش از اقامت چه داستان سرایی هایی میکردند و حالا چه میکنند.
احساس سیاهی بد احساسی است، زمانی که احساس کنی بخش قابل توجه ای از مردم جامعه ات، به مانند زالو خون میهنت را میمیکند، و تنها از ایرانت سواستفاده میکنند، آری این دوستان تا زمانی که در ایران بودند به تنها چیزی که فکر نکرده بودند ایران بود، و حال که به خارج از ایران آمدند بیکباره عاشق ایران شدند، اما مدت عشق کاغذی اینان به میهن عزیز تر از جانم تا زمان اخذ اقامت کشورهای غربی به طول نینجامید، و حالا بعضی از این اشخاص در صفحه های فیس بوک خودشان با بی شرمی به صورت انگلیسی تایپ میکنند و در خیابان های استکهلم ما را میبینند، پاسخ درودمان را hej میدهند.
بر آن شدم چند خطی در سایتم بنویسم و درد دلی کوتاه با مبارزین حقیقی داشته باشم، نخست میخواستم نام برخی از این منفعت طلبان را به همراه آیدی فیس بوکشان ضمیمه نوشتار کنم، اما همسرم و دوستان نزدیکم من را از تصمیم منصرف کردند، زیرا اینان به قدری حقیر و زالو صفت میباشند، که مطرح کردن آنان در شأن قلم نیست.
اما امیدورام زین پس نخست خودم و دوم مبارزین حقیقی در مبارزات خودشان دست این سودجویان پلید را کوتاه کنند، کسی که با نام کشورش سودجویی کند لیاقت زندگی شرافتمندانه را ندارد، و من نیز به صراحت عرض میکنم تنها برای سربلندی ایرانم مبارزه میکنم و هیچگاه برای این مردم ناسپاس که به خاک وطنشان خیانت میکنند و با بی غیرتی نمادهای میهنی خویش را سیاسی میدانند و حتا در ممالک آزاد از برپا کردن پرچم ملی ایران (شیروخورشید) هراس دارند، مبارزه نکردم، زیرا مردمی که مهری به میهنشان نداشته باشند لیاقت آزادی را ندارند.
نگارنده: امید دانا
سلام امید جان….کاملا با حرفت موافقم متاسفانه امثال این تازه به دوران رسیده ها در ایران هم کم نیستند کسانی که 3 تیغه می کشند و پیک شراب می نوشند و فردا در اداره از طرفداران جمهوری اسلامی می شوند و عضو بسیج می شوند ….. اما این نباید دلیل بشه که ما همه را به این چشم نگاه کنیم مبارزان حقیقی هم وجود دارند……اره…من خودمم به فکر مهاجرت از این کشور بیداد هستم…امروز دیگر خیلی ها این دغدغه را دارند در کشوری که نه عدالت هست و نه قانون و نه ثبات اقتصادی…هرروز شاهد به قدرت رسیدن یک گروه هستیم…که می خوان جیبشونا پر کنن…یه روز باند خامنه ای به روز باند هاشمی. و … امیدوارم من هم موفق شوم و بتوانم از این گند کشور امروز خارح شوم….