اتفاقی که دیشب در کشور مصر به وقوع بپوست، یک آه و حسرت دیگری برای ما ایرانیان به همراه داشت.
مردم مصر پس از برکناری حسنی مبارک حکومت را دو دستی تحویل یک بنیادگرای اسلامی به نام محمد مرسی دادند، در واقع همان حماقتی را که مردم ایران در سال 57 مرتکب شده بودند را در کشور مصر تجربه کردند، و باعث زمستان عربی در میهنشان شدند.
اما ملت مصر صف خود را با مردم ایران دیشب پس از برکناری محمد مرسی جدا کرد، مردم مصر تنها پس از یکسال دریافتند دست به چه حماقت بزرگی زده بودند و در هفته های اخیر به خود آمده و به خیابانهای قاهره ریختند، بدین وسیله تظاهرات های گسترده ای بر علیه دولت محمد مرسی که حافظ منافع اخوان مسلمین بود برپا شد و دیشب به نتیجه ای دلنشین برای نیروهای ملی گرا و سکولار مصر رسید.
اما شوربختانه مردم ایران پس از 34 سال که از بنیادگرایی اسلامی در سرزمین اهورایمان می گذرد، با بی شرمی و حقارت وصف نشدنی برای پیروزی یک آخوند به نام روحانی به کف خیابان ریخته و با سوت، هلهله کنان به شادی غم انگیزی دست میزنند.
براستی امروز باید یک بازنگری جدی به رفتار مردم خودمان داشته باشیم، حماقت مردم خودمان را به صورت علمی بایستی مورد بررسی قرار دهیم، که به چه علتی منافع شخصی خویش را ارج تر از میهن میدانند، به چه علت همچنان پس از 34 سال ازبین 8 کاندید ریاست جمهوری که تنها یک آخوند کاندید است، همان آخوند منتخب مردم میشود، به چه علتی مردم ما تا این حد کوچک میشوند که نام آخوند جنایتکاری به مانند هاشمی را در خیابانها با تمام وجودشان فریاد میزنند.
براستی مردم امروز ما ننگی برای ایرنمان محسوب میشوند، مردمی که با بی حیایی در مورد تاریخ پرابهت خود سخن میگویند و بد بزرگان تاریخشان را بر زبان می آورند، و براحتی تاریخ کهن خویش را منکر میشوند.
مردمی که به راحتی آب خوردن برای هزارمین بار فریب هر جریان ضد ایرانی را میخورند، مردمی که حتا با دیدن ملت ترکیه و مصر اندکی به خودشان نمی آیند و همچنان خود را به نفهمی مطلق میزنند.
به دیدگاه نویسنده مطلب در این هنگامه حرکتهای اعتراضی در ترکیه و انقلاب میهن پرستان و سکولارها در مصر میتواند یک الگو مناسب برای ملت ما به شمار برود، به شرط آنکه مردم ایران به خویشتن بازگردند و دریابند که میهن عزیز تر از جان ناقابل خودشان میباشد.
نگارنده: امید دانا
با سلام و عرض ادب . به نظر من هم همینطور است که میگویید . ملت ما در خوابی عمیق بسر میبرد و تنها در رویای خویش آرزوی زندگی بهتر را در سر میپروراند . این از دیر باز در وجود ایرانیان ریشه دواندن و رضاشاه مانندی را بایر که مردم را از این خواب برخیزاند و به عرصه روزگار برگرداند . چرا که گمان میکنم این ملت سواد تشخیص راه را از دست داده و یا بکلی از یاد برده اند . شما در کدام کشور این موضوع را مشاهده میکنید که جمعیت پناهندگانش و فقط برلیل نبودن امنیت جان بالغ برده یا دوازده میلیون نفر باشد؟ و مردم درون آن با وجود تمام فشارها و آزارها اینچنین بطرفراری از رژیم و دولت ظالم برخیزند و حتی لحظه ای در صدد دفاع از حق خویش و یا هموطنان آواره ای مثل ما نباشند ؟ البته من از خودم نمیگویم واینرا باب مثال نوشتم . ماهایی که بابت همین افکار و نوشته هایمان از وطن عزیزمان جدا گشته و هر یک به جایی پناه برده ایم و باز هم در صدد راهی هستیم که بتوانیم آسایش و آرامش و امنیت را به میهن پر افتخارمان باز گردانیم و بدین روی منفور واقع شدیم . و این جمله را در پایان اضافه میکنم که تا اتحاد و یکپارچگی و همفکری مثبت اندیشانه و فارق از هر گونه حزب گرایی بوجود نیاوریم تکرار سلطه عرب بر سرزمین کهنمان توسط عده ای زورگو و فرصت طلب و عرب تبار ادامه خواهد داشت . این فقط زندگی به شیوه آنان نیست بلکل فنای تدریجی تاریخ و ملت نیز هست . به امیر همبستگی و روز پیروزی . ر.اک ……. تصویر شطرنجی .