انتخابات 92 یک شکست فاحش را برای ما اپوزسیون برانداز رقم زد، نتیجه انتخابات 92 بسیار غیرمنتظره برای اپوزسیون ایران بود، و حاکمیت بر آمده از شورش 57 استادانه توانست درس سیاسی به ما بیاموزد.
آری نگارنده این نوشتار از واقعیت موجود فرار نمیکند، و شکست را هر چند تلخ میپذیرد، و به مانند کسانی که در هر حالت تحلیل های غیر واقعی را بخاطر مصلحت به خورد ملت میدهند نمی باشد، و واقعیت سیاسی ایران را همانگونه که اتفاق می افتد بر جان برگه مینگارد.
انتخابات 92 برای اپوزسیون ایران یک شکست سنگین محسوب میشود اما یک درس ژرفی برای ما جوانان بدنیا آمده پس از شورش 57 به ارمغان آورد، که اگر ما جوانان ایران از درسی که در انتخابات برای ما داشت به خوبی بهره ببریم، میتوانیم پایه های یک پیروزی بزرگ برای ایران عزیزمان را بسازیم.
34 سال از انقلاب شورشیان به نفع اسلام و جمهوریت میگذرد و در ظرف این 34 سال از صف انقلابیون کاسته شده و به صف اپوزسیونی کاذب اضافه شده است.
اپوزسیون کاذب کیست؟
اپوزسیون کاذب، اشخاص و جریانات سیاسی هستند که در سال 57، انقلاب اسلامی را رقم زدند، و پس از همراهی با خمینی به مخالفت با امامشان برخواستند و برای براندازی این حکومت بدنه اصلی اپوزسیون خارج از ایران را تشکیل دادند.
به عبارتی اپوزسیون کاذب، خود انقلابیون سال 57 هستند و در ظرف این 34 سال با اندیشه های پوسیده خودشان راه نفس کشیدن اپوزسیون حقیقی را بسته اند.
امثال این اپوزسیون کاذب اشخاصی به مانند علیرضا نوری زاده ها هستند که در انتخابات سال 76 ، 88، 92 تبلیغ مشارکت در انتخابات را کردند، و یا کسانی به مانند فرخ نگهدار که در سال بارها تریبونهای پرهزینه دولتی به مانند بی بی سی و صدای آمریکا در اختیار این شخص قرار میگیرد و در روز انتخابات ایشان با وقاحت در لندن به پای صندوق رای در خاک جمهوری اسلامی (سفارت) میشود و بدون هیچگونه ممانعتی برگه رای را به صندوق انتخاباتی می اندازد و از سفارت جمهوری اسلامی در لندن بیرون می آید.
انتخابات 92 به ما جوانان ثابت کرد جریاناتی که در سال 57 در برابر پادشاه فقید دست به تخریب و شورش زدند، اصلاح نشدنی هستند و اتحاد و همگرایی با این قشر زالو صفت بی معنی و پوچ می باشد.
ما جوانان و به ویژه نیروهای پادشاهی و میهنی 34 سال تلاش کردیم گذشته این افراد را فراموش کنند و آنان را ببخشیم ، اما نتیجه کوتاه آمدن ما نیروهای میهن و چشم پوشی جوانان ایران و پادشاهی خواهان، درجا زدن اپوزسیون حقیقی بود و منجر به رشد قارچ گونه اپوزسیون کاذب شد، که تمام رسانه های دولتی و فضای مبارزاتی را تسخیر نمودند.
اما انتخابات 92 سیلی محکمی در گوش ما هواداران پادشاهی زد تا از خواب غفلت بیدار شویم، و نخست تکلیفمان را با این اشخاص و شورشیان 57 در خارج از کشور روشن کنیم و پس از آن تنها به سازماندهی خویش بپردازیم، و تلاش کنیم آلترناتیو اصلی مردم ایران باشیم و کشورمان را از دست اهریمنان نجات بدهیم.
در این باب سخن بسیار است و به شخصه به عنوان یک کنشگر سیاسی پادشاهی خواه عزم خودم را جزم کرده و در باب همبستگی نیروهای پادشاهی تمام گاه خویش را به همازوری پادشاهی خواهان قرار خواهم داد.
نگارنده: امید دانا
دقیقا حق با امید گرامی است اپوزسیون کاذب پدر ما را در آورده
درود بر تو امید دانا گرامی
آخر در این زمانه سخن بیهوده از پادشاهی گفتن، ره به تباهی بردن است. دوست گرامی، در اندیشههای پادشاهی خواستن خود بازنگری کن. مردمسالاری (دموکراسی) با پادشاهی (دست کم در ایران) دست نیافتنی است. از اسن نوشته گمراه نشوی و کمان مبر که من از دوست داران جمهوری تازی نشان هستم. اما پادشاهی را نیز برنخواهم تابید.
اگر دولت محمد رضا کفایت داشت در اواخر حکومتش تمام اقشار از کمونست مارکسیسم اسلام گرا و … علیه او نمیشوریدند و اساسا دنیای امروز دنیای دیکتاتوری و پادشاهی موروثی عده ای نفع طلب نیست!