نزد مردم ساده لو ح از اسب افتادن به مثابه از اصل افتادن است.
مبادا در سرزمین من بزرگی از اسب بیفتد،تاریخ چنان بر علیه او رقم می خورد که گاهی خود منتقدان در عجب می مانند.
روزی افلاطون بسیار درد ناک و ملال آور می گریست. با هزار زحمت او را به نزد حکیم بردند و از دردش پرسیدند.او در جواب گفت:شنیدم که شخصی مرا در نزد دیگری باز گو میکرد،من آن مرد را میشناسم او فرد ابلهی است.ای وای که معلوم نیست در مورد من چه یاوه ها بافته است.
آدمی از این همه ژرف نگری در عجب میماند.
به جامعه خود نظری بیندازیم،به ایران امروزی،مشاهیر و سیاست مداران یک روز بت میشوند و لایق پرستش و یک روز شیطان میشوند و لایق رجم.
یک روز تمامی کتابهایمان سوخت خزینه ها شد و سالیان سال بعد این واقعه تکرار شد و قران و مفاتیح الجنان جای تمامی کتابهارا گرفت.ا
ز مردمی که چیزی جز این دو را در اکناف خود نمیبینند اینشیوه و طریق پیش گرفتن جای تعجبی باقی نمی گذارد.
این گونه است که عاشورا می شود روز نظر بازی و قیمه و تنها کلید حل مشکلات میشود ۱۰۰۰۰ مرتبه ذکر بک یا الله،مذهب میشود اهرمی برای فشار و بندی برای عروسکهای خیمه شب بازی.
بگذریم،یک فصل به عقب تر باز گردیم از جمهوری اسلامی که ایران وصلهٔ ناجوری به جمهوری اسلامیش است گریزی بزنیم به حکومت پهلوی, به بعد از شکستهای فتحعلی شاهی و نابودی یک سرهٔ مملکت از سرسرهٔ ناصرالدینشاهی شخصی با لیاقت و درایتی که همگان مهر تایید ٔبر او میزنند می شود سردار سپه،از کار پست مهتری مراحل ترقی را طی کردن تا رسیدن به سرداری سپه ایران لیاقتی است که همگان از آن برخوردار نیستند و سر داری سپه به نخست وزیری و بعداز آن رسیدن به پادشاهی و تأسیس سلسله جدید. و این دگر گونی با کمترین تلفات و حادثه همراه بود.
کمی تفکر و تامل در این باره نشان میدهد که رضا شاه پهلوی چگونه تحسین بر انگیز رفتار نموده و بسیار سنجیده و با سیاست بدون بروز حادثهای خونین اوضاع را به نفع تأسیس سلسلهای جدید و فصلی از تاریخ پیش برده که مشابه آن را در تاریخ کمتر میبینیم.
اما بعد از به قدرت رسیدن وی چه شد؟
پدر بزرگم برایم تعریف میکرد که در زمان قاجاریه هنگامی که در روستا سکنی داشتند دستهٔ یاغیها از سمت تپه های اطراف به روستا سرازیر میشدندو ده را غارت میکردند از جمله میرزا رضا بیدشکی که قاتل جدّ این جانب نیز هست و علی نقی چی و چند تن دیگر و پدرم بزرگم تعریف میکرد که با آمدن رضا شاه تمام این یاغیها و سارقان از میان برداشته شدند و رضا شاه با تمامشان ستیز کرد و اگر یک سینی طلا به دست داشتی و در کوی و برزن میگذشتی هیچ کس دست درازی نمیکرد.
این عیناً جملهٔ پدر بزرگ من بود و همیشه رضا شاه را دعا میکرد،آری رضا شاه عزم خود را جزم کرده بود به آبادانی کشور و در این مورد با همتای ترک خود ،آتا ترک نیز رقابت میکرد.به طور مثال تاسیس جاده و راه آهن،اجباری شدن خدمت سربازی و تشکیل یک ارتش متحد و منسجم بعد از سالیان سال و…
بگذارید قسمتی از یک کتاب را برایتان نقل کنم.زندگی نامهٔ پروفسور محمود حسابی به قلم فرزندشان ایرج حسابی……. در یک قسمت پروفسور حسابی از تأسیس دانشگاه تهران و ملاقاتش با رضا شاه میگوید که در اینجا به اختصار به آن اشارهای میکنیم:
حکمت وزیر فرهنگ میشود، پروفسور با آرزوی ترغیب او برای تاسیس دانشگاه در ایران به دیدن وی میرود،حکمت از پیشنهاد او استقبال میکند و از پروفسور میخواهد که برود و ایدههای خود را روی کاغذ نوشته و برای او بفرستد.پروفسور قوانین دانشگاههای فرانسه و بلژیک را جمع آوری میکند و سه ماه پی در پی کار میکند تا با استفاده از آن طرحی برای تشکیل دانشگاه تهران بنویسد،طرح را برای حکمت میبرد،حکمت مقدمه را مطالعه کرده و اسم طرح میشود پیشنهاد تشکیل دانشگاه تهران بعد حکمت طرح را برای تایید و تصویب نزد صدیق اعلم رئیس تعلیمات عالیه میفرستد.هیچ جوابی از طریق صدیق اعلم به طرح داده نمیشود و در نهایت میگوید که تاسیس دانشگاه هفتاد سال برای این مملکت زود است و تربیت دکتر و مهندس کار خارجیها ست نه کار ما.
حکمت ترتیب ملاقات پروفسور را با رضا شاه میدهد.او از ضرورت تشکیل دانشگاه برای شاه میگوید،رضا شاه با دقت زیاد به حرفهای پروفسور گوش میدهد و در نهایت میگوید همهٔ اینها که توضیح دادید درست اما بگو ببینیم این دانشگاه به چه دردی میخورد؟پروفسور با چند مثال اهمیت امر را توضیح میدهد.او میگوید برای راه سازی دیگر به آلمانیها نیازی نداریم و اگر پشتیبانی شود و جایی به اسم دانشگاه درست کنیم تمامی حرفهها را بچههای خودمان یاد خواهند گرفت و نیازی به خارجیها نداریم و پولی که به جیب خارجیها میریزیم برای خودمان باقی میماند.
رضا شاه که معلوم بود خیلی تحت تاثیر قرار گرفته سوال جالبی میپرسد:این آرزوهایی که دارید میگویید بعد از چند سال به نتیجه میرسد؟دکتر میگوید که طول دورههای تحصیلی ۳تا۵سال است و از همین حالا میتوانیم خودمان شروع کنیم.رضا شاه از حکمت میخواهد که قانونش را بنویسد و به مجلس برود و میگوید باری انجام این طرح هر آنچه که در توان دارد انجام خواهد داد.۳ روز از ملاقاتشان نگذشته بود که یک حواله به مبلغ ۱۰۰۰۰۰ تومان برای ساخت دانشگاه تهران از دربار برای حکمت میرسد.مبلغ این حواله شگفتی همه را بر میانگیزد.
لایحه قانونی تشکیل دانشگاه تهران به مجلس میرود که با اقبال روبرو نمیشود.پروفسور به حکمت میگوید که منتظر تصویب مجلس نماند و به نزد شاه برود و زمین مناسبی برای دانشگاه بگیرد و کارهای ساختمانی را شروع کند چون ممکن است پولی که شاه در این باره هزینه کرده است از بین برود. شاه ۲برابر مقدارزمین درخواستی برای ساخت دانشگاه را به دکتر میدهد.
درود بر خدمتگزاران به این کهن دیار،درود بر حکمت وزیر وقت فرهنگ،درود بر پروفسور حسابی و درود بیکران بر رضا شاه کبیر که تصور کنید بی او اوضاع این روزگاران چگونه بود،به گمانم هنوز زنها با نقاب و پوشیه و شلیته و مردها با کلاههای نمدی در خیابانها تردد میکردند.
بهترین دانشگاههای امروز ایران از جمله امیر کبیر یا همان پولی تکنیک و صنعتی شریف یا آریا مهر و دانشگاه تهران که در رتبه بندی جهانی عموما دارای رتبههای خوبی هستند اکثرا سخت دست حکومت پهلوی است و هنوز جمهوری اسلامی نتوانسته مشابه آن را بسازد.
رضا شاه کبیر پسر خلفش محمد رضا شاه را بر جای خود نشاند و در هالهای از ابهام ناپدید شد و داستان سراییها در مورد او بسیار صورت گرفت.
چندی پیش در رسانههای جمهوری اسلامی سریالی به نام عمارت فرنگی نمایش داده شد،که در آن از رضا شاه شخصیتی محکم و ستودنی آفریده بود،گویادشمنان خونی خاندان پهلوی نیز به پاس خدماتش به این مرز و بوم برایش احترام قائلند.
روحش شاد و یادش گرامی باد
پاینده ایران،جاوید سامانهٔ پادشاهی
با سپاس فراوان برای کار بسیار زیبایتان .
با خواندن این مقاله یاد شعر سعدی افتادم که می گوید
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده انست که نامش به نکویی نبرند
پاینده ابران و جا وید سامانه پادشاهی
«مبادا در سرزمین من بزرگی از اسب بیفتد،تاریخ چنان بر علیه او رقم می خورد که گاهی خود منتقدان در عجب می مانند.»
اصلا چنین نیست! نه مردم ساده لوح اند و نه اگر بزرگی زمین خورد، تاریخ بر علیهش رقم میخورد. بستگی به ان «بزرگ» دارد! ان بزرگی که با کودتا، سرکوب و دست اندازی به اموال و زمینهای مردم بدست آمده، طبیعی است که با زمین خوردن دیکتاتور هم از بین میرود، اما اگر ان «بزرگ» لیاقت بزرگی را داشته باشد و به راستی احترام مردم را بدست آورده و لایق ان باشد، با زمین خوردن نه تنها از ارزشش کاسته نمیشود، بلکه قدر و منزلت بیشتری پیدا میکند. نمونه ان هم مرحوم دکتر مصدق است که با وجود ساقط شدن از قدرت توسط کودتا و ممنوعیت رژیم کودتا از حتی بردن نام وی در کتب تاریخ و تمام سعی و تلاش شیخ و شاه برای مخدوش کردن خاطره دکتر مصدق، باز هم نامش و خاطره اش انقدر پر آوازه است که صدای ارتجاع مغلوب و از نفس افتاده آریامهری و طرفدارانش را در آورده که از سر ناتوانی در محو خاطره دکتر مصدق در نهایت فرومایگی، یاداوری از وی را به «روضه خوانی» تشبیه میکنند. البته یادشان هم میرود که شخص شخیص رضا قلدر قبل از رسیدن به قدرت و برای جلب حمایت آخوندها به سینه زنی میرفت و بر سرش گل میمالید.
نوشته خوبی بود اما به کتاب دکتر حسابی که توسط پسر ناخلفش نوشته شده استناد کرده ای. بد نیست یک تحقیقی بکنی دکتر حسابی فقط دانشکده فنی را بنا نهاد تاریخ ساخت دانشگاه تهران به خیلی قبلتر از دکتر حسابی بر می گردد.
در جواب رها، نمیدانم چرا کینه شما بر ضدّ پهلوی منطق و انصاف را در شما کور کرده. مصدق خوب، و در مبارزه به خاطر دموکراسی مورد ظلم قرار گرفت و از نامش هم بخوبی در تاریخ معاصر ایران یاد میشود ولی این دلیل نمیشود که کارهای خوب و مثبت پهلوی را انکار کنید. در همه کشورها این جریانات اتفاق میافتد و سیاستمداران با روشهای مختلف همدیگر را حذف میکنند. آیا دو فرد سیاستمدار مخالف هم همزمان نمیتوانند خوب بوده و به کشور خود خدمت کرده باشند؟
با درود ،مطلب خوبی بود ممنون ،در ضمن یه سوال دربارهٔ یکی از کاربرهای بالاترین (zed) دارم و چون کاربر بالاترین نیستم میخواستم از شما بپرسم ،البته اگر دوست داشتید جواب بدین و اونم اینه که چرا کاربران بالاترین هیچ اعتراضی به این کاربر نمیکنند و اجازه میدان که این شخص با چند آیدی مختلف به لینکها منفی بده!!؟؟ (مثل این لینک خوب شما) که با ۲نام کاربری (zed-fortissimo) منفی داده!!! من تقریبا ۲سال یا بیشتر هست که روزی ۱ یا ۲ بار واسه خوندن اخبار یا موضوعات مهم دیگه به اونجا سر میزنم و به همین خاطر هم هست که متوجه این موضوع شدم که این شخص با ۴تا آیدی یا بیشتر اونجا فعال هست،به هر حال ممنون میشم اگر دوست داشتین همین جا جواب بدین بد میام جوابتون رو میخونم ،با سپاس…
گرامی نخست سپاس از مهرتان که نوشتار من را خواندید و امیدوارم فقط خواندن نباشد و در ارتباط با جا انداختن میهن سالاری ایرانی کوشا باشید.
دوم در ارتباط با این آیدیهای ضد ایرانی باید سکوت کنم زیرا بالاترین تا کنون پنج بار حساب من را به ناحق بسته است، اما خوشبختانه پستهای من در سایت بالاترین 100 درصد داغ میشوند و این بهترین پاسخ به کسانی هست که منفی میدهند.