وقتی حدود هفت سال و نیم پیش به برزیل آمدم اصلن فکرش را هم نمی کردم که روزی نه به عنوان یک فعال سیاسی یا فرهنگی (چون اصلن علم و تجربه این کار را ندارم) ولی به عنوان یک جوان ایرانی که بیست و یک سال از عمرش را در سیستم جهل و فساد جمهوری اسلامی گذرانده، مشغول فعالیت بشوم
اما به مرور زمان و با تحمل سختی های خارج از ایران، تبعیض ها و چشم هایی که تو را به عنوان یک «عرب»، «مسلمان تروریست» و غیره نگاه می کردند، گرفتاری های خانواده و دوستان در ایران، بازداشت ها و حبسهای انفرادی داییِ گرامیام (که برایم مثل برادر است) فقط و فقط به خاطر نوشتن و کار روزنامه نگری و…
مصمم شدم تا از آزادی ای که در اینجا دارم استفاده کنم و تا جایی که توان آن را داشته باشم بگویم، بنویسم و «باشم»؛ ندایی باشم برای کسانی که شاید دیگر درون سیاه چال جمهوری اسلامی امیدی ندارند
به هر حال، این چند سالی که در «ریو دِ ژانیرو» هستم با اغلب ایرانیان مقیم این شهر (که تعدادشان بسیار کم است) آشنا شدم. البته در «سان پائولو» تعداد ایرانیان بسیار بیشتر است و هستند کسانی که با آن ها آشنایی ندارم
اما نکتهای که همیشه توجه من را به خود جلب کرده افرادی هستند که خواسته یا ناخواسته به نفع سیاست های جمهوری اسلامی کار می کنند و از طریق سفارت در بین ما هستند و سیاست ها و افکار رژیم اشغالی را در این کشور به اجرا در میآورند؛ با دست مزدها، کمیسیون ها و یا حقوقهای ماهانه ای که می گیرند و من شناختی تقریبن خوب از این اشخاص و فعالیت هایشان دارم
وقتی از طریق یکی از این «دوستان» و به صورت اتفاقی خبردار شدم که او به دنبال املاک و یا زمین هایی (به صورت کلان) در حوالی شهر ریو دِ ژانیرو و در مناطقی دنج میگردد آن هم به قصد خرید برای سرداران جمهوری اسلامی، به یاد آقای «محمود خاوری» افتادم. فهمیدم آقایان و آقازادهها بر آنند که در شرایط حساس ایران و جمهوری اسلامی، مانند امثال خاوریها ثروت و اموال مردم ایران را تاراج کرده و از مملکت فرار و به این سر دنیا پناه بیاورند. و چه جایی بهتر از برزیل با آب و هوایی بسیار خوب، سواحل و جزایری زیبا، کارناوال های شاد و دختران زیبا رو که سامبا می رقصند
این مزدوران و چپاولگران باید بدانند که در صورت ورودشان به اینجا، سکوت نخواهیم کرد و با هر وسیله ای انگشت نمایشان خواهیم کرد
نگارنده : معین غلامعلیان